«تبليغ» از ريشه «بلغ» به معناى «رسانيدن پيام يا خبر و يا مطلبى به آدميان است».[1] در اين معنا تبليغ، اِبلاغ و بَلاغ در يك معنا يا معنايى نزديك به هم به كار مى روند كه خداوند متعال آن را وظيفه رسولان الهى قرار داده است: «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ».[2]
زبيدى مى گويد: «بلاغ اسمى از ابلاغ و تبليغ است و معناى آندو، ايصال، يعنى رساندن است».[3] معناى اصطلاحى تبليغ از ديدگاه دانشمندان علوم اجتماعى و دائرةالمعارف ها، عبارت است از انتشار و انتقال اطلاعات و عقايد و ديدگاههايى بين افراد، به منظور نفوذ و تأثير در روحيات، افكار و رفتارهاى آنها.[4]
شهيد مطهرى مى گويد: «تبليغ از ابلاغ است و ابلاغ رساندن يك فكر يا يك پيام است... لذا محتواى ابلاغ نمىتواند يك امر مادى و جسمانى باشد. حتماً يك امر معنوى و روحى است».[5]
در اين ميان تبليغ دينى به دنبال آشكار ساختن حقايق و واقعيات و هدايت دلهاى تشنه و جانهاى خسته مردم به سمت نور و روشنايى و رساندن به سعادت و رستگارى است. مقام معظم رهبرى مىفرمايد: «تبليغ دينى با تبليغات متداول در دنيا تفاوت زيادى دارد. تبليغ در فرهنگ، سياست و اقتصاد جهانى، بزك كردن واقعيت و دروغ را به جاى حقيقت جا زدن است؛ اما تبليغ دينى حقيقت را بيان مىكند... مبلغ دين اداى شهادت مىكند. آفتاب حقيقت را باز مىگشايد و در برابر ديد حقبينان قرار مىدهد... ما حقيقت درخشندهاى به نام توحيد و اسلام داريم كه در زير ابرهاى جهالت ها و عنادها پنهان است. تبليغ يعنى آن حقيقت را به ذهن و مغز انسانها برسانيم».[6]
بنابراين غرض از تبليغ دينى، نفوذ در روح و روان مخاطبين و ايجاد تغيير در رفتار آنان است. در تبليغ، عناصر احساس و عاطفه بيش از استدلال و منطق مؤثر هستند؛ ايجاد آگاهى در ذهن مخاطبين پس از تسخير روحى صورت مىگيرد. اكنون اين پرسش مطرح است كه براى اثرگذارى بيشتر در انديشه و افكار و نفوذ در روح و روان مخاطبين، از چه روشها و شيوهها و از كدام عناصر و ابزار بايد بهره جست و چه عواملی، مانع پيشرفت در تبليغ و خنثىكننده آثار آن هستند؟
تبليغ دينى، عناصر و اركان متعددی دارد كه هر كدام در جاى خود نقش مؤثری در تبليغ دارند. يكى از عناصر مهم در موفقيت تبليغ، آراسته شدن مبلغان دينى به ارزشها و فضيلتهاى اخلاقى و به كارگيرى آداب، اصول و روشهاي تبليغ است. اخلاق، يعنى خوىها و خصلتها. در اقرب الموارد آمده است: «اخلاق جمع خُلْقْ يا خُلُقْ، به معناى سجيه، طبع، مروت و دين است».
آداب، جمع ادب و به معناى ظرافت و حسن تناول و معاشرت با مردم است و علمالاخلاق بخشى از حكمت عملى است.[7] دهخدا گفته است: «آداب جمع ادب به معناى رسوم و آداب الفاضله يعنى اخلاق ستوده است».[8] بنابراين، اخلاق و آداب، مجموعهاى از روشها و منشها، انواعى از سلوك و خصلتهاى مثبت فردى و اجتماعى است كه پايبندى به آنها و مزين شدن وجود مبلغان گرامى بدان صفات و خصلتهاى معنوى و الهى، آن عزيزان خدوم را در چگونگى برخورد با مخاطبان مختلف، توانمند میسازد و اثرگذارى و ماندگارى خدماتشان را صد چندان مى كند. متقابلاً چنانكه تجربه نشان داده است، فقدان اين عناصر سازنده، تبليغ را بىاثر يا كم اثر خواهد کرد.....
پی نوشت:
[1]- فرهنگ معين.
[2]- سوره مائده، آيه 92.
[3]- زبيدى، تاج العروس، ج 6، ص 5.
[4]- ر. ك: محسن خندان، تبليغ اسلامى و دانش ارتباطات اجتماعى، ص 54.
[5]- مطهرى، مرتضى، حماسه حسينى، ج 1، ص 189.
[6]- حوزه و روحانيت در آيينه رهنمودهاى مقام معظم رهبرى، ج 2، ص 110.
[7]- اقرب الموارد، لغت خلق و ادب.
[8]- لغتنامه دهخدا، ماده ادب.
پیوست | اندازه |
---|---|
![]() | 3.5 مگابایت |