ببخشید شما ثروتمندید؟

کتاب حاضر شامل داستان‌هایی کوتاه با عناوینی از این قبیل است: «نخستین برگ»، «وفاداری»، «آرزو»، «قدردانی»، «جنازه»، «فرمان امیرکبیر»، «دروغ»، «زنجیر عشق»، «ببخشید، شما ثروتمندید»، «سرنوشت» و «قضاوت درست». در داستان «ببخشید، شما ثروتمندید» آمده است: دختر و پسر کوچکی که کاغذ باطله جمع می‌کردند، در لباس‌های کهنه و گشاد خود می‌لرزیدند. آنها در خانة زنی را زدند و از او کمک خواستند. زن آنها را به خانه برد و شیر کاکائو و نان به آنها داد. دختر از زن دربارة ثروتمندبودن پرسید و او را زنی ثروتمند تصوّر کرد؛ زیرا رنگ نعلبکی و فنجانش با هم جور بودند. زن که هیچ‌وقت به خوشبختی‌های جزئی خود فکر نکرده بود، از آن زمان قدر زندگی‌اش را بیشتر دانست و از داشتن سقفی بالای سر، همسر و شغل، خود را ثروتمند دانست.