آخرین نبرد
کتاب «آخرین نبرد » با نگاهی به زندگی شهید محسن وزوایی به قلم داوودامیریان با عناوین: زندگینامه شهید، به سوی سفارت آمریکا، فاتحان لانه جاسوسی، من پاسدارم، فرمانده، آخرین شناسایی، توپخانه دشمن، اسارت صدام و آخرین نبرد به نگارش درآمده است.
در بخشی از زندگینامه این شهید در کتاب «آخرین نبرد» میخوانیم: «محسن در خانواده مهربان و زحمتکش به دنیا آمد و بزرگ شد. خیلی باهوش و زرنگ بود. هنوز هفتسالش نشده بود اما او اصرار میکرد که به مدرسه برود. پدرش او را به جلسه قرآن برد و محسن خیلی زود با قرآن آشنا شد. دوران ابتدایی را در مدرسه «حافظ» در خیابان کرمان گذراند و دوره راهنمایی را هم با موفقیت به پایان رساند و به دبیرستان «دکتر هشترودی» رفت. همیشه شاگرد اول بود و در اخلاق و منش زبانزد خاص و عام. او علاوه بر تحصیل، در آموزشگاه زبان انگلیسی ثبت نام کرد و خیلی زود توانست دوره کامل زبان انگلیسی را پشت سر بگذارد...»
در بخشی از فصل «آخرین نبرد» میخوانیم: «مادر پیر، زن برادرش و چند نفر دیگر از فامیل در حیاط میخواستند او را بدرقه کنند اما مادرش حال دیگری داشت. دلش نمیآمد از محسن جدا شود. وقتی محسن خم شد و دستان مادرش را بوسید، مادر گریهکنان گفت: «محسن جان! تو دوبار از خطر حتمی نجات پیدا کردی، من الان خیلی دلم شور میزند، بیا این دفعه را نرو!» محسن صورت مادرش را بوسید. خندید و گفت: «نگران نباش. هیچ اتفاق بدی نمیافتد...»