واژههای نفهم: مجموعهی طنز
پدید آورنده(ها):
مترجم(ان):
محل نشر/ناشر:
سال نشر:
1396
کلید واژه:
«واژههای نفهم» مجموعهی قطعات طنزی از احمد اکبرپور است. در مقدمه کتاب نویسنده این گونه میگوید: همانطور که بچهی بفهم و بچهی نفهم داریم تا دلتان بخواهد واژهی بفهم و واژهی نفهم داریم. بچهی بفهم با یک اشاره حواسش را جمع میکند و مواظب همهچیز هست، اینکه چطور به خانعمو سلام کند، کجای دست عمه را ببوسد و چطور به مهمانها لبخند سفارشی بزند. بچهی نفهم تو سرش هم بزنی، کار خودش را میکند؛ مثلاً بعد از اینکه با نینیهای مفو دست داد و روبوسی کرد و لپشان را چندبار کشید، آخر کار میرود سراغ خانعمو. از کنار موجودِ مهمی مثل عمه بیاعتنا رد میشود انگار از کنار تشت آب یا جارو و خاکانداز و فوقش جاروبرقی رد شده است. معلوم است در آینده، عمه به او محل سگ نمیگذارد. هر عملی را عکسالعملی است... واژهی نفهم به اندازهی واژهی بفهم ارزش دارد، زیرا اگر نباشد، فرق این دو را کسی متوجه نمیشود. اگر بچهی نفهم از ریشه خلق نشده بود، چطور میتوانستیم بچهی مؤدب و بفهم را شناسایی کنیم؟ البته دلیل اصلی تشخیص واژهها این است که بعضیوقتها واژههای بفهم، مثل بعضی از بچههای اتوکشیده و مؤدب، کسلکننده و تکراری و حالبههمزن میشوند. در این شرایط، واژههای نفهم خودی نشان میدهند و بیآنکه بخواهند برای رضایت کسی خودشیرینک بازی دربیاورند و هوای عمه و خانعمو را داشته باشند حرف درست و حسابی را می زنند. نکته را گرفتید؟ «حاجی بادام» او تحصیلات دانشگاهی ندارد ولی به قول مجریهای فوتبال، این مسئله چیزی از ارزشهایش کم نمیکند. شاید قیافهی چندان جالبی نداشته باشد، اما بسیار بامزه و تو دل برو است. مثل پسته اصلاً اهل خودنمایی و قیافه گرفتن نیست. اخلاقش به اخلاق گند و خشک فندق نرفته. حتی پسته که همیشه خندان و خوشمرام به نظر میرسد برای خریدنش باید پول خون بابایش را بدهی. او اینطوری نیست حتی یک جورهایی خوراک فقیر فقرا و کارمندان است. با هیچکس مقایسهاش نکنیم. او فقط مثل خودش است. حاجی کارش درست است.