در زمستان (آفرین پسر گلم 2)
بارش برف، هميشه زيبا و رويايي است. سفيدي برف و رقص زيباي دانههاي آن، بزرگترها را به دنياي لطيف و زيباي كودكي و كودكان را به دنياي پر رمز و راز روياها و افسانهها ميبرد. بزرگترها، بيشترين خاطرات فصل زمستان را در كوچه پس كوچههاي كودكي جستوجو ميكنند: دوران همنشيني با آدمبرفي كج و معوج و پرتاب گلولههاي برفي و سر خوردن روي برف. شايد زنگ صداي بزرگترها همچنان در گوششان صدا ميكند كه: روي برف تند ندو، سر ميخوري. گلولههاي برف را توي لباس دوستت نينداز، سرما ميخورد... اما آيا آن روزها با شنيدن اين جملات، روي برفها نميدويديد يا گلوله برف را داخل لباس دوستتان نميانداختيد؟ شايد آن زمان احساس ميكرديد بزرگترها بيش از حد نگراناند و توجه زيادي به حرف آنان نميكرديد. اگر آن زمان كتابي با زبان ساده و گويا و تصاوير زيبا و گيرا، اين حرفها را برايتان بازگو ميكرد، بيشتر توجه ميكرديد و آن حرفها را جديتر ميگرفتيد. كتابي كه در دست داريد، براي كودكان نوشته شده است تا با خاطرات لطيف و رويايي زمستاني آنان همراه شود و آنان را از آسيبهاي اين فصل دور نگه دارد.