هدف قصههای قرآنی
قصه همواره حضوری پیدا و پنهان در زندگی روزمره ما داشته و دارد. شاید از همین روست که ادیان الهی و کتب آسمانی اغلب پیام خویش را در قالب قصه بیان داشتهاند و بر تأمل و عبرتآموزی از سرگذشت پیشینیان بسی تأکید ورزیدهاند. در میان کتب آسمانی، قرآن بیشک ازاینجهت رهآوردی بزرگ دارد. اصرار قرآن بر قصهگویی و قصهخوانی، هر خوانندهای را به شگفتی وامیدارد.[1]
در قصههای قرآن، هدف اصلی قرآن از نقل قصهها رساندن انسان به سرزمین روشنایی و هدایت است. ولی ضمن آن، گاه مناسبتی ایجاب میکند که داستان برگزیدهای به شیوهی هنری، ایراد شود؛ لیکن نه بر اساس قصهآفرینی، بلکه بر اساس ابتکار و اتکا بر واقعیتهای تردیدناپذیر.[2]
با این مبنا قصههای قرآن بهترین است و قرآن بهترین قصهها را از زبان خدا برای ما بیان میكند. قصهگویی شیوهای پرکاربرد در قرآن است که قرآن بهدفعات از آن برای منظور خود که هدایت است بهره میگیرد. قصههای قرآن معمولاً به بیان سرگذشت پیشینیان میپردازند و پیام مداری و زنده شمردن چهرههاى داستان از ویژگیهای قصص قرآنی است. از ديدگاه برخى، یکچهارم قرآن و از نگاه بعضى ديگر، یکششم قرآن در قالب قصّه بیانشده است.[3]
بعضی قصهها حماسی، بعضی جنگی، بعضی عشقی و بعضی کودکانهاند، اما قصههای قرآن چه ویژگیهایی دارند:
ویژگیهای قصههای قرآن
- حق است: ما قصه آنان را بر تو بهحق و درستی حکایت خواهیم کرد.[4]
- وحی است: ما با وحى کردنِ این قرآن به تو، داستان یوسف را که نیکوترین داستان است بر تو حکایت میکنیم.[5]
- سرگذشت پیشینیان است: اینگونه از اخبار پيشين بر تو حكايت مىرانيم، و مسلماً به تو از جانب خود قرآنى دادهايم.[6]
- از روی علم و تحقیق است: ما داستان آنان را بحق برای تو بازگو میکنیم. جوانانی بودند به پروردگارشان ایمان آوردند و ما هم ایمانشان را زیادتر كردیم.[7]
- آیات الهی است: ای گروه جن و انس ، آیا از میان شما فرستادگانی برای شما نیامدند که آیات مرا بر شما بخوانند و از دیدار این روزتان به شما هشدار دهند؟[8]
- برای مؤمنان رحمت است: در داستانهایشان خردمندان را عبرتى است. اين داستانى برساخته نيست، بلكه ... براى آنها كه ايمان آوردهاند هدايت است و رحمت.[9]
- تنوع اسلوب دارد: گاهی تمام سوره یك قصه بلند است؛ حضرت یوسف، گاهی یك قصه متوسط است، حضرت صالح، زكریا، گاهی یك قصه كوتاه است مثل آدم و ابلیس یا هابیل و قابیل، گاهی یك قصه ایی است كه اول خلاصه میگوید بعد تفسیر میکند مثل اصحاب كهف، گاهی قصه ایی است كه اول نتیجه را میگوید و بعد بیان میکند حضرت یوسف، گاهی در یك قصه راز قصه را پنهان میکند و بعداً آشكار میکند، گاهی در یك قصه گریزهای تبلیغی دارد مثل حضرت یونس میگوید: ... پس دعاى او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم و مؤمنان را نيز چنين نجات میدهیم.[10]
- نوآوری در عرضه دارد: بسیاری از قصههای قرآن در زمان خودش و تا امروز نوآوری خودش را حفظ كرده است.
- گاهی گزینشی یا گاهی اجمالی است: قرآن داستان حضرت موسی و فرعون را در چندین مورد آورده اما بهصورت گزینشی، یك سورۀ مفصل به نام موسی نیاورده اینها را بهصورت اجمال آورده كه هركجا آن موردنظر فكری و گریزش را بتواند بیان كند.
- گاهی حالت تكرار دارد برای تثبیت، مثل سورۀ الرحمن و سورۀ ذاریات و ... .
- گاهی پیامدار و واقعیتگرا است. شخصیتپردازی میکند. بانظم منطقی حركت میکند: مثل حضرت ابراهیم و ستارهپرستان و … پس چون شب بر او پرده افكند ستارهای ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد.[11]
روش قرآن در قصهگویی (در قصههای قرآن)
قرآن شیوه یکسانی در قصهگویی ندارد و از تنوع روش برخوردار است. تنوعی که متناسب با محتوا و هدف آن است. موارد زیر نمونههایی از روشهایی است که قرآن در قصهگویی آنها را به کار گرفته است:
- فشردهای از داستان بیان میشود، سپس بهتفصیل میپردازد.(کهف)
- نتیجهی داستان در آغاز میآید و بعد تفصیل میشود، نظیر ماجرای موسی.(قصص)
- داستان بهطور غافلگیرکننده، مستقیم و بیمقدمه گفته میشود مانند تولد حضرت عیسی.
- هدف از نقل ماجرا، تکیه بر قهرمانان آن است، مانند ابراهیم و اسماعیل در ساختن کعبه.(بقره،۱۲۷)
- راز قصه بر قهرمان و نظارهگر و شنونده پوشیده است، نظیر موسی و بنده صالح خدا.(کهف،61 - 79)
- با اهداف متفرقه دیگر که از آن جملهاند: بیان قدرت خداوند بر امور خارقالعاده: مانند قصه آفرینش آدم و تولد عیسی و قصه ابراهیم و پرندگانی که بعد از آنی که جزئی از آنها را بر هریک از آن کوهها قرار داد به سمت او آمدند و قصه “کسی که از کنار یک آبادی عبور کرد در حالی که دیوارهای آن به روی سقف ها فرو ریخته بود.(سوره بقره، 259) و خداوند او را پس از صد سال از مرگش، زنده کرد. بیان سرانجام پاکی و شایستگی و عاقبت شر و فساد، مانند قصه دو پسر آدم و قصه مردی که صاحب دو باغ بود و قصص قوم بنی اسرائیل بعد از عصیان و سرپیچی آنها از دستورات خداوند.[12]
پانویس:
- [1] . حسینی(ژرفا)، ابوالقاسم؛ مبانی هنری قصههای قرآن، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما، 1379،چ ۳، ص 15.
- [2] . طباطبایی، محمدحسین؛ داستانهای قرآن در المیزان، تهران، سبحان، 1378، چ دوم، ج 1، ص ۹ و موسوی گرمارودی، علی؛ داستان پیامبران، تهران، قدیانی، ۱۳۷۷، چ ۸، ج۱، ص ۸.
- [3]. نيلوفر رضازاده و فاطمه شاهرودى، جستارى بر انواع تمثيل در ... قصّههای قرآن، معرفت سال 21، شماره ۱۸۰، سامانه نشریات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
- [4]. نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ سورۀ كهف آیه ۱۳و إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ یقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَیرُ الْفَاصِلِینَ خدا بیانگر قصههای حق است، انعام ۵۷ ، إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ ... آلعمران ۶۲.
- [5] . نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلينَ سوره یوسف آیه ۳
- [6] . كَذَٰلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ ۚ وَقَدْ آتَيْنَاكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْرًا سوره طه آیه ۹۹
- [7] . ... إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى سورۀ كهف آیه ۱۳
- [8] . يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْکُمْ آياتي وَ يُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ يَوْمِکُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلي أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ شَهِدُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرينَ. سورۀ انعام آیه ۱۳۰.
- [9] . لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَىٰ وَلَٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ. ۴ عنوان: ۱.افترا نیست، ۲.گواهی دهندۀ پیشینیان. ۳. تفسیر هر چیز. ۴. رحمت برای مؤمبرای مومنان هم هدایتو هم رحمت است. یوسف، ۱۱۱.
- [10] . فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ. انبیا ۸۸
- [11] . فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ. سورۀ انعام آیه ۷۶
- [12] . ريحانه رضواني، ساختار قصههای قرآن ، پژوهشگاه باقرالعلوم.