من دیگر ما: (جلد ۵)
در این جلد از مجموعه به موضوع «نقش تلویزیون در تربیت کودک» آثار حضور تلویزیون در محیط خانه و تاثیر سوء تربیتی به سبب استفاده نادرست آن میپردازد. در قسمتی از مقدمه کتاب میخوانیم:
آمد؛ بی آنکه خبر دهد. خیلی قدرت طلب بود و خودخواه. این را وقتی فهمیدم که دیدم پیشانی خانه را از آنِ خود کرد تا همیشه چشمها به سوی او باشد. هیچ کس از پرحرفیاش به ستوه نیامد. چنان در دلها جا گرفت که اگر ساکت مینشست و خاموش، همه منتظرِ به سخن آمدنش بودند. من از یک درْگذشتۀ از میانِ ما رفته سخن نمیگویم، پس چرا زمان فعلهایم ماضی است؟ باید فعلها را به زمان حال بیاورم.
هر چه قدر بیشتر حرف میزند، ارتفاع رضایتمان بیشتر میشود. نگاهش هم که نکنیم، صدایش که باشد، برایمان آرامبخش است. وقتی ساکت است، مثل این است که چیزی را گم کردهایم. عزیزترین سرمایه؛ یعنی عمرمان را دو دستی در اختیارش قرار دادهایم تا هر طور که صلاح میداند خرجش کند. برایمان مهم نیست در برابر عمرمان چه چیزی عطایمان میکند. همین که با او هستیم، کافی است. جای بچه را هم برایمان گرفته؛ البته شاید بهتر باشد که بگوییم او دیگر بچهمان شده و شاید هم عزیزتر از او! حالا که محاسبه میکنم، میبینم زمانی را که به تلویزیون اختصاص میدهم، خیلی بیشتر از وقتی است که در اختیار کودکم میگذارم.
نمیخواهم نامش را تلویزیون بگذارم. نام این قاب را قبلۀ خانه میگذارم و میگویم، از وقتی که آمده، کودکم رو به سوی او نماز تربیتش را اقامه میکند. برای اینکه شرط انصاف را زیر پا نگذارم، باید بگویم قبلۀ دل من هم مدتهاست رو به سوی این قاب چرخیده است.