رفتن به محتوای اصلی

خاطرات بچه‌های انقلاب (1)

خاطرات بچه‌های انقلاب (1)
پدید آورنده(ها):
مترجم(ان):
سال نشر:
1378
در این مجموعه، هفت خاطره از حوادث انقلاب برای نوجوانان گروه سنی((ج)) بیان شده است این خاطرات داستان‌واره عبارت‌اند از :((وقتی پسرعمو شهید شد))، ((دایی جواد و ارتشی‌ها))، ((فرار از مدرسه))، ((ماجرای احمد قزوینی و آقای ناظم))، ((هر سه فریاد کشیدیم :الله‌اکبر))، ((لاستیک‌های کهنه آقارسول)) و ((شوخی بی‌مزه بچه‌های محله))،داستان کوتاه اول، درباره دو برادر به نام‌ های آقا جلال و آقا حکمت است که در اوایل انقلاب، یکی گروهبان ارتش است و دیگری مردی مومن و مخالف رژیم، به همین علت، میان دو برادر روابط سردی حاکم است .در اوج درگیری‌ های انقلاب، آقاحکمت، روحانی مبارزی را در منزل خود پناه می‌دهد، اتفاقا برادرش آقاجلال هم که از غیبت پسرش فرامرز به خاطر شرکت در تظاهرات نگران و ناراحت است به منزل برادرش می‌آید، اما در آنجا متوجه پنهان شدن حاج‌آقا موسوی می‌شود و برادرش را تهدید می‌کند که به ساواک گزارش خواهد داد .ولی همان شب خبر می‌رسد که پسر آقاجلال فرامرز در تظاهرات شهید شده است .
ایتا روبیکا