رفتن به محتوای اصلی

‎بيمارستان که ترس ندارد‎

 ‎بيمارستان که ترس ندارد‎
پدید آورنده(ها):
مترجم(ان):
سال نشر:
1394

داشتیم فوتبال بازی می‌کردیم که خوردم زمین و پایم درد گرفت. مرا بردند بیمارستان و دکتر پایم را معاینه کرد و گفت که شکسته است. از پایم عکس گرفتند و بعد هم آن را گچ گرفتند. توی بیمارستان دستگاه‌های جورواجور دیدم. بعد هم...

ایتا روبیکا