بسم الله الرحمن الرحیم
یکی بود یکی نبود
غیر از خدای مهربون هیچکس نبود
غروب بود، با امام به خونش رفت
توی خونش چند نفر در حال بنایی بودند،
داشتند کار میکردند.
دیوارا رو خراب کرده بودند، دو سه نفر هم توی حیاط داشتند کاهگل درست میکردند.
یک نفر خِشت هارو روی هم میچید، چند نفر هم خاک هارو بیرون میبردند.
امام علیه السلام اومد و به همشون خسته نباشید گفت.
انگار همه ی کارگر هارو میشناخت.
ی دفعه در میان، چشمش به یک کارگر افتاد که اون را نمیشناخت، کمی به اون نگاه کرد.
بعد به خدمتکارش که مواظب اوضاع بود پرسید:
این کارگر کیست؟
خدمتکارش جواب داد:
آقا جان کارگریست که به کمک ما آمده
امام گفت:
آیا مزدش را هم تعیین کرده اید؟
که خدمتکار جواب داد:
نه آقا زیاد مهم نیست !هرچه به او بدهیم میپذیرد و راضیست.
با این حرف امام خیلی ناراحت شدو با خدمتکارش به تندی صحبت کرد.
خواستم او را آرام کنم؛ آقا قربانتان برم زیاد خودتان را ناراحت نکنید.
امام رضا علیهالسلام با همان ناراحتی رو به خدمتکار کرد و گفت:
"ای سلیمان، بار ها گفته ام برای کار کسی را نیاورید، مگر آنکه قبل از کار مزدش را تعیین کرده باشید.
کسی که نمیداند مزدش چقدر است، اگر چند برابر مزدش را هم بگیرد فکر میکند مزدش را کم داده اند.
اما اگر مزدش را تعیین کرده باشی، به آن اندازه به آن پول بدهید، خوشحال میشود.
اگر هم مبلغ کمی به مزدش اضافه کنید، آنوقت کاملا راضی و سپاسگزار خواهد بود."
آن روز سلیمان آن کارگر را صدا کرد.
بعد از صحبت زیاد، دستمزد خوبی هم به او داد.
اون کارگر هم خوشحال شدو برای امام دعا کرد.
آیه 276 و 277 سوره مبارکه بقره برای مزد کارگر
«276» يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ
خداوند ربا را نابود مىكند، ولى صدقات را افزايش مىدهد و خداوند هيچ انسان ناسپاس وكافرِ گنهكارى را دوست نمىدارد.
«277» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ
همانا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام دادهاند و نماز برپا داشته و زكات پرداختهاند، پاداششان نزد پروردگارشان (محفوظ) است و نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند.
منبع: تفسیر نور