قبله هشتم

قبله هشتم

 

مشخصات برنامه درسی قبیله هشتم

نام درس: قبله هشتم
موضوع: اخلاق
هدف کلی: دانش آموزان در این درس با برخی از سخنان اخلاقی حضرت امام رضا علیه السلام آشنا می شوند.
اهداف جزیی: دانش آموزان در این درس با موارد زیر آشنا می شوند:

  1. اسراف در کلام امام رضا (ع)
  2. الهی بودن دستور پرهیز از اسراف 

هدف رفتاری: از دانش آموزان انتظار می رود در پایان درس در زندگی از اسراف دوری نمایند. 
روش های مناسب تدریس: توضیحی ، فعال (شعر ، مسابقه ، جدول ، سوال و جواب )
رسانه های آموزشی: تخته ، کارت

 

به نام خداوند گوييم مدام
اول گفته هامان سلام سلام سلام
دوستای خوبم، سلام
۱ ۲ ۳ سلام
نمی‌شنوم، سلام
کمی قوی‌تر، سلام
اول هر کار، سلام
صدا ضعیفه، سلام
کمی بلندتر، سلام
به کوچک و بزرگ، سلام
سلام سلامتی داره، سلام
 سلام نشاط و شادی میاره، سلام
برات بزرگی میاره، سلام
حال شما خوب است؟
الحمد لله برای سلامتی خودتان، امام زمان علیه‌السلام رهبر عزیزمان و پدر و مادرتان و معلماتون و ... صلوات بفرستید.

 

داستان قبله هشتم

حالا که همه شما خوبید برنامه را با یک داستان زیبا شروع می‌کنم.
فصل فصل برداشت میوه‌ها بود. در آخرین روزهای فصل تابستان هرسال عملیات برداشت محصول باغ‌ها آغاز می‌شد. کارگران مشغول میوه‌چینی می‌شدند. بعضی در وقت میوه‌چینی آواز می‌خواندند و چند نفر هم بلندبلند می‌خندیدند. سیب‌های سرخ و آبدار را از شاخه‌ها جدا می‌کردند و آن‌ها را در سبدها می‌گذاشتند. سبدها را در گوشه‌ای از باغ، روی‌هم با دقت می‌چیدند تا بارگیری کنند. نزدیک ظهر شد. همگی خسته شده بودند. سرکارگر گفت: استراحت می‌کنیم و نماز می‌خوانیم.


همه به‌طرف سایه درخت بید بلندی رفتند که کنار جوی آب بود. توی این جمع پیر مردی بود که سال‌ها در این باغ کار می‌کرد. او برای دیگران از محصول زیاد امسال و میوه‌های خوب باغ تعریف می‌کرد. در همین لحظه مردی هم با یک سبد پر از سیب جلو آمد و گفت: عجب سیب‌های خوش‌بو و آب‌داری.
 یکی گفت: کو! ... کجاست درختش؟
 جواب داد: گوشه باغ، کنار پرچین.

 

کارگری که در میان جمع از همه جوان‌تر بود، باعجله یکی از سیب‌ها را برداشت. کمی سبز بود. با دندان کمی از آن را کند و جوید، اخم کرد. میوه نیم‌خورده‌اش را دور انداخت و گفت: چندان هم تعریفی ندارد. بعد سیب دیگری برداشت زرد زرد بود. آن را بویید. کمی خورد و گفت: نه بابا به این هم می‌گویید خوشمزه؟ چشمش به یک سیب کوچک‌تر افتاد و گفت: شاید این‌یکی لذیذ باشد. میوه‌ی دستش را توی آب انداخت. شلپی صدا کرد. آب آن را برد. باز سیب کوچک دیگری را برداشت. یک‌دفعه چشمش افتاد به مردی بلندقامت و گندمگون که داشت وارد باغ می‌شد. او آمده بود به کارگرها سر بزند. مردی خوش‌سیما بود. کارگرها از جا بلند شدند. سلام کردند. آن مرد هم جوابشان را با گرمی داد و گفت: بفرمایید بنشینید. اطراف کارگرهای باغ، از سیب‌های نیم‌خورده پرشده بود. مرد تازه‌وارد خم شد. یکی از این سیب‌ها را برداشت. همه ساکت بودند. کارگرجوان ناراحت شد. سرش را پایین انداخت. فکر کرد الآن است که... پیرمردی که کنار او ایستاده بود، آهسته گفت: کار زشتی کردی. 

مرد تازه‌وارد بعد از احوالپرسی با کارگرهای باغ، به سرکارگر باغ گفت: ... الآن میوه زیاد است، شما هم می‌خورید؛ اما افراد زیادی از مردم هستند که از این نعمت الهی محروم‌اند. بهتر است ... کارگرجوان تا این حرف‌ها را شنید یاد زنان و بچه‌های فقیری افتاد که هرروز غروب لب جاده می‌ایستند. التماس می‌کنند و میوه می‌خواهند. هرچند که سرکارگر هرروز چند سبد پر از میوه برایشان می‌برد، اما کافی نبود. احساس گناه کرد و از کار خود بسیار پشیمان شده بود به دنباله سخنان آن مرد با دقت بیشتری گوش داد که می‌فرمود: ... دوستان خوب من! ...
آیا شما هم دوست دارید به ادامه سخنان آن مرد گوش دهید؟ یک نوشته به شما می دهم که با حرف ها و عددهای (1=الف - 32=ی) آن کلمه های مناسب بسازید و از ترکیب آن ها به دنباله سخنان آن مرد مهربان خواهید رسید. هر کس توانست متن را کامل بنویسد، بیاید بخواند. (۱)

ب ه ۱ ن چ ه ن ۳۲ ۱ ز ن د ۱ ر ۳۲ د ۱ ن ر ۱ د و ر ن ر ۳۲ ز ۳۲ د ۱ گ ر خ و د ب ه ۱ ن ن ۳۲ ۱ ز ن د ۱ ر ۳۲ د د ر ۱ خ ت ۳۲ ۱ ر ۱ ف ر ۱ د ۳۲ ق ر ۱ ر د ه ۳۲ د ک ه ب ه ۱ ن ن ۳۲ ۱ ز د ۱ ر ن د ‌۱ ز ۱ ن چ ه كه‌ د ر ۱ ن‌ ۱ س ر ۱ ف‌ ب ۱ ش د ي ۱ ش م ۱ ر ۱ د ر ب ۳۲ ن م ر د م‌ ب ۳۲ ۱ ر ز ش ک ن د پ ر ه ۳۲ ز ك ن ۳۲ د.  

 

آن مرد مهربان همان امام رئوفی است که خیلی از شما به حرم او شاید رفته اید. حرمش در مشهد خیلی باصفاست. کبوترهای حرمش خیلی قشنگ‌اند، هرکسی هم  نرفته ان شاء الله قسمتش بشود با خانواده زیارتش برود. همه بلند بگین. الهی آمین. حالا خدمت امام مهربان، علی بن موسی الرضا (ع) صلوات زیبای محمدی هدیه بكنید.

 

شعر برای قبله هشتم

خدای خوب و دانا       یه هدیه داده به ما

قطعه ای  از آسمان     قرار داده تو ایران

یه گنبد پر از نور       كه می درخشه از دور

یه بارگاه زیبا               یك حرم باصفا

قبر امام هشتم                   پناهگاه مردم

كبوترای بسیار             تو صحن و روی دیوار

پر می زنن به سرعت         گویا می رن زیارت

گنبدو كه می بینین   یواش یواش می شینن (3)

 

سخن قرآن برای اسراف

بچه‌های خوبم! قرآن هم درباره اسراف آیه‌ای دارد که به وسیله یک جدول آن آیه را به دست می‌آوریم. برای این‌که به آیه‌ مورد نظر برسیم، به تصویری که در تابلو می کشم، خوب توجه کنید. در بیست خانه جدول آن بیست حرف است که یک جمله می شود. ابتدا باید رمز جدول را بدانیم. به نظر شما رمز جدول چه عددی است؟ رمز جدول بزرگ ترین عدد در تصویر است. کدام عدد؟. حالا حرف خانه اول «ک» را بنویسیم، بعد با بزرگ ترین عدد جدول چند تا چند تا بشماریم تا بیست حرف را به دست آوریم؟ اکنون با این بیست حرف، یک جمله به دست آوریم که یک آیه از قرآن است. از تلاش شما برای به دست آوردن این آیه شریفه قرآن ممنونم. آن آیه این است. 

« كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ... » یعنی: « بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید. » (2)

 

 

خدایا به حق امام هشتم به ما توفیق بده که اسراف نکنیم و با دیگران مهربان باشیم. الهی آمین
 

پی نوشت ها:

  1. به آنچه نیاز ندارید، آن را دور نریزید. اگر خود به آن نیاز ندارید در اختیار افرادی قرار دهید که به آن نیاز دارند. ‌از آنچه كه‌ در آن‌ اسراف‌ باشد يا شما را در بین مردم‌ بی ارزش کند، پرهيز كنيد. بحار الانوار، ج‌ 78، ص‌ 346 به نقل از اصول كافی، ج 6، ص 297 و وسایل الشیعه، ج 34، ص 372، نمونه‌ای از برخورد با اسراف در سیره ثامن‌الحجج(ع) با استناد به جلد ششم فروع کافی، صفحه 297.
  1. يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ؛ اى فرزندان آدم، جامه خود را در هر نمازى برگيريد، و بخوريد و بياشاميد و[لى‌] زياده‌روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست نمى‌دارد. آیه 31 سوره اعراف
  1. حسین میرزائی (ملك)
ایتا روبیکا