مقدمه ای بر مهارت «تدریس»
آیا برای «کودکان و نوجوانان» تا به حال «مربّی» بوده اید و «تدریس» داشته اید؟ به خوبی می دانید: «تدریس» بازی و سرگرمی نیست و آن قدرها هم که به نظر می رسد آسان نیست. «تدریس» جذّاب و رضایت بخش است، اگر ... . «مربّی» هایی که دلشان می خواهد «تدریس» به «کودکان و نوجوانان» را تجربه کنند باید بدانند که این کار، سختی ها و چالش های زیادی دارد. یک روش «تدریس» گاهی اوقات باعث یاد گرفتن فوق العاده گروهی می شود و روش «تدریس» دیگری باعث می شود به کل عدّه ایی از درسی متنفر شوند. از رمزهای موفقیت در هر کاری، استفاده از تجربه کسانی است که در آن کار زحماتی کشیده و نتایج خوبی گرفته اند. برای موفقیت بیش تر در «تدریس» و «كلاسداری» برای «کودکان و نوجوانان» نیز می توان از تجربه های دیگران استفاده کرد. آن چه در ادامه می آید حاصل تجربه «تدریس» و «كلاسداری» مربّیان موفّقی است که به شما مربّیان محترم تقدیم می شود.
اهمیت «تدریس» برای مرّبی
اگر تا به حال «مربّی کودکان و نوجوانان» بوده اید، می دانید که «تدریس» بازی و سرگرمی نیست و آن قدرها که به نظر می رسد آسان نیست. «تدریس» جذّاب و رضایت بخش است، اگر ... . «مربّی» هایی که دلشان می خواهد «تدریس» به «کودکان و نوجوانان» را تجربه کنند باید بدانند که این کار، سختی ها و چالش های زیادی دارد. یک روش «تدریس» گاهی اوقات باعث یاد گرفتن فوق العاده گروهی می شود و روش «تدریس» دیگری باعث می شود به کل عدّه ایی از درسی متنفر شوند. یک خواهش! ...
یک خواهش! ... بهترین و بدترین معلّم دوران تحصیل خود را به یاد بیاورید! و بگویید که چه ویژگیهایی داشنتند و مهارت «تدریس» آن ها چگونه بود؟ معلّم هایی که با بازی و آموزشهای جالب، داستان و کارگروهی و ... به ما درس می دادند و روشها و مهارت های «تدریس» متنوّعی داشتند و از آن طرف معلّم هاییی که با تهدید و فریاد و ... کلاس خود را مدیریت می کردند. البته موضوع روش «تدریس» فقط و فقط محدود به دوران مدرسه، آموزش و پرورش و ... نیست. در هر سازمان آموزشی، روش «تدریس» موضوعی بسیار کلیدی است. فرقی نمی کند که این سازمان چه باشد؟
- کلاس قرآن
- موسسه زبان
- آموزش و پرورش
- کلاسی در دانشگاه
- کلاس فنّ بیان و سخنرانی! و ...
مهمّ این است که مهارت «تدریس» در هر فضای آموزشی نقشی کلیدی دارد اما روش و مهارت «تدریس» موضوعی است که در هنگام «تدریس» در هر جای کشور که باشد به فراموشی سپرده نشود و به اندازه کافی حالت عملی به خود بگیرد.
امام سجاد(ع) فرمود: اگر خوب آموزش دهی، خداوند از فضل خود بر دانش تو بیفزاید.(*)
برای «تدریس» آماده اید؟
در فرآیند آموزش و یادگیری، بحث روش و مهارت «تدریس» یا «Teaching method» یک موضوع خاصّ است! اگر می خواهید «تدریس» موفّقی داشته باشید و فکر می کنید این کار برای «کودکان و نوجوانان»آسان است، بهتر است هرگز شروع نکنید، چون این کار مناسب شما نیست. کار کردن با «کودکان و نوجوانان» انرژی و خلاقیّت زیادی می طلبد. «کودکان و نوجوانان» همیشه شما را سرپا نگاه می دارند. آن ها همیشه شما را غافل گیر و متعجّب می کنند، امّا فکر نکنید چون می خواهید درسی بدهید و یا تدریسی داشته باشید، کار آسانی است.
یک برنامه ریزی ساده به موفقیّت بیش تر شما کمک می کند تا بعد از پایان هر کلاس، هر چند که خسته شده اید اما شادیتان را نمی توانید با هیچ چیز عوض کنید. خیلی از «مربّی» ها هیچ ایده و برنامه ای برای «تدریس» در کلاس خود ندارند و فکر می کنند در طول کلاس فکری به ذهنشان می رسد. شما این اشتباه را تکرار نکنید. آماده بودن برای «تدریس» در کلاس ضروری است چرا که باید از وسایل مختلفی برای «تدریس»تان استفاده کنید. شاید بعضی از کلاس ها فقط وایت برد و قلم وایت بُرد لازم داشته باشند، امّا هیچ کلاسی شبیه دیگری نیست و هر جا وسیله خاصّی لازم دارد. شاید برای یک ماه یا یک هفته برنامه ریزی داشته باشید، امّا باید برای برای افزایش یادگیری «دانشآموزان»، در هر «تدریس» خودتان هم، جداگانه برنامه ریزی کنید.
چگونه «تدریس» کنیم؟
مهارت «تدریس» برای هر «مربّی» میتواند کارآمد باشد؛ بنابراین لازم است بدانیم چگونه «تدریس» کنیم؟ اگر احساس میکنید در برقراری ارتباط، رساندن منظورتان به دیگران، یا مطرحکردن خواستههایتان به گونهای که مورد توجّه واقع شوند مشکل دارید، ممکن است دانستن این روشها و مهارتهای «تدریس» برایتان مفید باشد. هم چنین با تکیه بر این روشها و مهارت «تدریس»، بسیار آسانتر از گذشته میتوانید از عهدهی «تدریس» برآیید. به خصوص اگر «مربّی کودکان و نوجوانان» هستید و برای آن ها «تدریس» می کنید و میخواهید «مربّی» تأثیرگذار و خوبی باشید. ولی چگونه میتوان همزمان، یک «مربّی» هم «مدیریت» و هم «تدریس» کند؟ زیرا «مربّی خوبی بودن» از ضروریات «مدیریت» است. اگر «مربّی» خوبی باشید،
- میتوانید «کودکان و نوجوانان» را به پیمودن مسیر تعیینشده، ترغیب کنید.
- میتوانید مطمئن شوید، آن ها همهی مطالب «تدریس»شده شما را درک میکنند.
- میتوانید از شاگردان خودتان«کودکان و نوجوانان»، مدیران خوبی برای آینده پرورش دهید.
راه حلّ ساده است؛ شما مربّی عزیز که میتوانید «کودکان و نوجوانان» را آموزش بدهید! «مربّی» خوبی باشید. آموزشدادن با سخنرانی فرق دارد. سخنرانی آموزش نیست، دیکتهکردن است. این که مستقیم بگویید چهکار کنند، تضمین نمیکند آن ها در آینده، آن چه را که برای تفکّر مستقل نیاز دارند، بیاموزند. برعکس، این کار باعث میشود آن ها به شما «مربّی» عزیز بسیار وابسته شوند، بهطوری که موقعیتها را نادیده بگیرند و نوآوری و آموختن را کنار بگذارند. امّا «مربّیان» موفّق چه کارهایی انجام میدهند که شما نیز باید انجام بدهید؟ برای دانستن پاسخ، ما «مربّیان» که بهطور رسمی و برخی دیگر بهطور غیررسمی، در برخی کلاسها آموزش میدهیم. مشخص شده است که معیار خوب آموزش دادن، در تمام دنیا یکسان است. حتّی با تکیه بر وسایل و محصولات آموزشی جدید، روشهای جدید، مطالعات اجتماعی و یا ترکیبی از هر سه، سرفصلهای اصلی و بسیاری از تکنیکها یکسان هستند. اکنون آیا برای آشنایی با روش ها و مهارت های «تدریس» آمادهاید؟
شاگردان محور اصلی «تدریس»
محور اصلی آموزش شما نیستید، شاگردانتان هستند. بعضی از «مربّیان»، خود را دانشمندان برگزیدهای میدانند که وظیفه دارند شاگردان تهی از علم را، از دانششان بهرهمند کنند. این تصوّر اشتباه است، زیرا کسانی از بهترین «مربّیان» هستند که خود را بهعنوان یک راهنما میشناسند. آن ها دانششان را با دیگران تقسیم میکنند، در عین حال متوجّه هستند که شاگردانشان باید مرکز توجّه باشند، نه آن ها. برای بعضی از «مربّیان» سخت است که درک کنند محور اصلی آموزش آن ها نیستند. بله، کمی غیرمنطقی به نظر میرسد. اما منظور این نیست که «مربّیان» اصلا مهمّ نیستند، منظور این است که به جای پرسیدن: «امروز قرار است چه کار کنم؟» باید بپرسند: «شاگردان من امروز قرار است چه کار کنند؟»(1)
- شاگردانتان را بشناسید. برای این که ببینید چگونه «تدریس» می کنید، تسلّط بر مباحثی که آموزش میدهید، کافی نیست. باید کسانی را که به آن ها آموزش میدهید را نیز بشناسید؛ استعدادهایشان، تجربیات گذشتهشان، و نیازهایشان را دریابید. در غیر این صورت نمیتوانید بفهمید آن ها در حال حاضر چه چیزهایی میدانند و نیاز دارند؟ چه چیزهایی بیاموزند؟ من از شما «مربّیان» میخواهم تصور کنید شخصی با شما تماس گرفته است و میپرسد «چگونه میتوانم به مشهد بروم؟» اولین چیزی که شما باید از آن او بپرسید این است که: «الان شما کجایی؟» پیش از آن که او را به سوی مقصد هدایت کنید، لازم است بدانید از کجا دارد شروع میکند. به نظر بدیهی است؛ اما در قالب استاد، گاهی سفر را آغاز میکنیم و فراموش میکنیم از شاگردان بپرسیم کجا هستید؟ یا از کجا دارید شروع میکنید؟ گاهی از شاگردان باید پرسید: میخواهم ببینم شاگردانم درس را خودشان چگونه ارزیابی میکنند. این امر اجازه میدهد بفهمیم آن ها چقدر واقعبین یا خیالاتی هستند. میتوانید با شنیدن پاسخ ها، شخصیتشان را حدس بزنید.(2)
- اگر شما «مربّی»، محیطی امن را فراهم کنید، ریسکپذیری شاگردتان افزایش مییابد. ایجاد یک محیط آموزشی امن برای یادگیری بهتر ضروری است، زیرا انعطافپذیری لازمهی یادگیری است. «دانشآموزان» باید از آن چه که نمیدانند آگاه باشند، خطر کنند و دربارهی آن چه که فکر میکنند میدانند، دوباره فکر کنند. این کار ممکن است برای هرکسی ناراحتکننده یا حتی ترسناک باشد. اندکی ملایمت میتواند بسیار مفید باشد. کارهایی از قبیل قرار دادن تخت و زیرانداز در گوشهای از کلاس، یا تزئین دیوارها با کاردستیهای «دانشآموزان» که فضای کلاس متعلق به آن ها است، محیطی آموزشی فراهم میکند که از نظر عاطفی، ذهنی و روانشناسی امن است. اگر حال دانشآموزی خوب نباشد، برایش چای نعناع تهیه میکنیم، اگر گرسنه باشد به او غذا میدهیم. این کارها ممکن است آسان و پیشپاافتاده باشند، اما حاوی پیام مهمّی هستند. «دانشآموزان» باید بدانند که میتوانند به معلمشان اعتماد کنند. همیشه به یاد داشته باشید: «کنایهزدن در کلاس ممنوع». چون کنایهزدن در «دانشآموزان» این ترس را ایجاد میکند که شما میخواهید او، بد به نظر برسد.
امام علی(ع) فرمود: سه خصلت موجب محبت می شود: خوش خویی، مهربانی و فروتنی.(3)
- «مربّی» در کنار هدف خود، برای «تدریس» باید اشتیاق هم داشته باشد. «مربّیان» بزرگ در کنار هدف خود، برای «تدریس» هم اشتیاق دارند. تفاوت بین «مربّی خوب» و «مربّی عالی» در مهارتهای علمی نیست، تفاوت آن ها در میزان اشتیاقشان است. اشتیاقی که به مبحث «آموزشی و تدریس» دارند. اشتیاق مسری است. اگر «مربّی» اشتیاقی داشته باشد، اشتیاق به شاگردش هم منتقل میشود. یکی از مربیّان می گوید: هر دو والدین من معلّم دبیرستان بودهاند. مادرم «دانشآموزان ناتوان ذهنی» را آموزش میداد، و پدرم تاریخ و سیاست «تدریس» میکرد. مهمترین چیزی که از آن ها یادگرفتم این بود که برای این کار باید حقیقتا اشتیاق داشته باشید. نمیتوانید وانمود کنید، «دانشآموزان» میتوانند تشخیص بدهند شما واقعا به کارتان اهمیت میدهید یا خیر.(4)
- «مربّی» باید به شاگردانش نشان دهد که واقعا به یاد گرفتن نیاز دارند: «دانشآموزان» باید بدانند چقدر نیاز دارند، بیاموزند. یک ضربالمثل قدیمی است: «از تو حرکت، از خدا برکت!» بعضی از افرادی که در کارگاه بهبود رفتار «شش سیگما» حاضر میشوند آماده نیستند، زیرا فکر نمیکنند به بهبودی نیاز داشته باشند.(5) آن ها فاصلهی بین آن چه که هستند و آن چه که میخواهند باشند را نمیبینند. اولین هدف «مربیّان»، آگاهکردن آن ها از این فاصلهی موجود است.(6)
- مفاهیم را واضح بیان کنید: اگر نمیتوانید مبحثی را ساده بیان کنید، دستکم واضح بیانش کنید. از مهمّترین ویژگیهای یک «مربّی عالی»، توانایی تجزیهی مفاهیم پیچیده و قابلفهمکردن آن ها است. این روزها «مربّیان» نیز به این توانایی نیاز دارند. در واقع ارتباطات جوهرهی «آموزش و آموختن» است. بزرگترین دغدغهی «مربّیان» باید این باشد که «دانشآموزان» حرف آن ها را بفهمند. چه در رابطه با درس و ... . آن ها باید بدانند نقاط قوّت شما چیست؟ چرا این گونه «تدریس» میکنید؟ چگونه کار میکنید و چگونه فکر میکنید؟ در غیر این صورت شما اعتبار و موقعیتهای تازه را با دانشآموزانتان را از دست میدهید. به همین دلیل توانایی خوب بیانکردن مهمّ است.(7)
- به آن چه نمیدانید اعتراف کنید: بدون این که به اعتبارتان آسیب بزنید، انعطافپذیری را تمرین کنید. از نظر بعضی از مردم، یک مربّی باید به گونهای ظاهر شود که انگار پاسخ تمام سؤال ها را میداند و هر نشانهای از انعطافپذیری یا بیاطلاعی، یک نقطهضعف است. کسانی که چنین عقیدهای دارند، بدترین «مربّیان» هستند. گاهی اوقات ممکن است «نمیدانم» بهترین پاسخ یک «مربّی» باشد. زیرا با این پاسخ به جای از دست دادن اعتبارش، اعتماد شاگردانش را بهدست میآورد و اعتماد زیربنای روابط سازنده است. همهی ما میدانیم هیچکس کامل نیست. پس به افرادی که پشت نقاب «من همه چیز را میدانم.» پنهان شدهاند اعتماد نمیکنیم؛ زیرا با ما صادق نیستند. افرادی عمیقترین روابط را با ما دارند که کشمکشهایشان را با ما در میان میگذارند.» اعترافکردن به آن چه که نمیدانید، نشان میدهد شما هنوز در حال یادگیری هستید. نشان میدهد «مربّی» در واقع هنوز جویای دانش است.(8) برای «مربّی»، این عمل تعادل ظریفی ایجاد میکند. اگر چیزهای زیادی ندانید ایرادی ندارد، در هر صورت مردم برای دانستن پاسخ سؤالات مشخصی به شما وابسته هستند. مطمئنا نمیخواهید مردم بگویند که چرا همچنین کسی شرکت را اداره میکند؟(9)
- از صمیم قلب آموزش بدهید: بهترین روش آموزش، دستورالعمل خاصّی ندارد. روش «تدریس» امری شخصی است و به شخصیّت و جهانبینی «مربّی» بستگی دارد. به عبارتی دیگر، همانگونه که میگویند: «ما آن چه هستیم را آموزش میدهیم.» آموزش نیازمند شجاعت کاوش در شخصیّت افراد است. اگر خودتان را کاملا نشناسید، نمیتوانید شاگردانتان را کاملا بشناسید، بنابراین نمیتوانید با آن ها ارتباط برقرار کنید. مردم ابتدا تلاش میکنند این کمبود را با روشهای زیرکانه جبران کنند، امّا در نهایت به اهمیت آن پی میبرند.(10)
- نکات مهم را تکرار کنید: اگر میخواهید شاگردانتان مطالب شما را به خاطر بسپارند، باید بیش از یک بار برای آن ها توضیح بدهید. زیرا بار اول که چیزی را میگویید، شنیده میشود؛ بار دوم شناخته میشود و بار سوم آموخته میشود.(11) بنابراین چالش این است که راسخ باشید بدون اینکه قابل پیشبینی یا خستهکننده شوید. بهترین «مربّیان» نکات تکراری را با استفاده از روشهای متفاوت بیان میکنند تا نو و جدید بهنظر برسند. باید اندکی ظاهر حرفتان را تغییر بدهید تا شاگردانتان فکر کنند قبلا آن را نشنیدهاند. همیشه سعی کنید شیوهی جدیدی برای صحبت پیدا کنید، هرچند پیام اصلی شما هیچگاه تغییر نمیکند؛ این مقوله برای موفقیت شما در «تدریس»تان لازم است.(12)
بیش از اندازه اطلاعات ندهید: شما «مربّیان» باید به «دانشآموزان» آموزش بدهید چگونه فکر کنند. آخرین کاری که باید انجام بدهید این است که بایستید و به آن ها بگویید چهکار کنند، یا پاسخهایی را که میخواهند بشنوند، به آن ها بگویید. برای بهترین «مربّیان»، تفکّری که برای رسیدن به پاسخ میانجامد بیش تر از خود پاسخ اهمیّت دارد. «مربّیان» میتوانند «بخشی قابل تدریس از دیدگاهشان» را به «دانشآموزان» ارائه بدهند؛ یعنی بهنحوی که دنیا را میبینند، اطلاعات را تجزیه و تحلیل میکنند و مشکلات را حلّ میکنند. بهترین «مربّیان» به جای آن که به «دانشآموزان» بگویند به چه چیز فکر کنند، به آن ها کمک میکنند، بیاموزند؛ چگونه به تنهایی فکر کنند.(13)
اگر میخواهید در نزدیکیتان گروهی قدرتمند از «دانشآموزان» را داشته باشید که آن چه را شما میخواهید میدانند و در عین حال به اندازهی کافی احساس آزادی میکنند که خودشان هر روز مطالب آموزشی را تجزیه و تحلیل کنند؛ لازم است بدانید چه زمانی آن ها را رها کنید تا به شما وابسته نشوند، زیراهمه چیز به سرعت بستگی دارد. اگر با «دانشآموزانی» سر و کار داشته باشید که قبل از اقدام به عمل، منتظر نظر شما بمانند، بازنده خواهید بود.»(14) به «کودکان و نوجوانان»، نه آن قدر محبّت کنید که شاگردان لوس و خودخواه تربیت شوند و نه آن قدر بی مهری کنید که از اطراف شما بگریزند.
پیامبر(ص): لیس منا من لم یرحم صغیرنا و لم یوقر کبیرنا. کسی که به کوکان ما رحم نکند از ما نیست.(15)
- صحبتکردن را متوقف و شنیدن را آغاز کنید: گاهی صحبت کردن را متوقف کنید. وقتی بحث آموزش در میان باشد، کاری که انجام میدهید تقریبا به اندازهی حرفی که میزنید اهمیت دارد. زیرا شاگردانتان همواره شما را نظاره میکنند. گوش دادن یکی از راههایی است که میتوانید نشان بدهید به آن ها اهمیت میدهید و به آن ها علاقه دارید. یادگیری مؤثر، یک خیابان دوطرفه یا به عبارتی یک گفتگوی دو جانبه است، نه یک جانبه. «مربّیان»ناشی پس از طرح سؤال به جای آن که منتظر پاسخ یا واکنش مخاطب بمانند، سکوت را میشکنند. به جای این کار پیش نهاد میشود ۱۰ ثانیه صبر کنید. اگر میخواهید «مربّی خوبی» باشید، باید به سکوت عادت کنید. در همان لحظاتِ به ظاهر طاقتفرساست که برخی از سودمندترین اندیشهها پدید میآیند؛ آن را قطع نکنید.(16)
- یاد بگیرید به چه صحبتی گوش بدهید: پزشک جرّاح قلب در هنگام آموزش در بیمارستانی که رزیدنتها(دستیاران پزشک) در کنار دیگر اساتید جراحی کار میکنند و مهارتهای خود را افزایش میدهند، میگوید: پیش از عمل، مجسّم کنید جای بیمار با شما عوض شده و تشخیص بیماری و نحوهی جراحی را مانند استادی که به دانشجویش آموزش میدهد، برایش توضیح بدهد. استاد جرّاح میگوید: «میخواهم مشاهده کنم رزیدنت چگونه اطلاعات را کنار هم قرار میدهد و افکارش را منسجم میکند، جراحی روی قلب انسان عملی پیچیده است، باید تا حدودی طرز فکرتان با دیگر پزشکان متفاوت باشد، باید دقیق باشید؛ ما کسانی هستیم که تصمیم میگیریم در یک عمل، کدام رگها مهمّ هستند و کدامها مهمّ نیستند.»(17) اگر مسائل مطرحشده در کلاس را در جای دیگری هم بشنویم، متوجّه میشویم صدای ما به گوش دیگران هم رسیده است. مأمور پپسی میگوید: اولین مأموریتی که از جانب شرکت پپسی به من محوّل شد، کارکردن در ژاپن بود. جایی که مجبور شد شنوندهی خوبی باشم؛ زیرا انگلیسی زبان دوم همکارانم بود. او در آن جا آموخت احساسات نهفته در حرفهای دیگران را دریابد و هنوز هم از این مهارت استفاده میکند و میگوید: «احساسات مردم نیز به اندازهی آمار و ارقام برای من جالب است. میخواهم بدانم چه چیزهایی ناامیدشان میکند و نسبت به چه چیزهایی احساس خوبی دارند.»(18)
- اجازه بدهید شاگردانتان به یکدیگر آموزش بدهند: «دانشآموزان» از یکدیگر نیز میآموزند. شاگردانتان تنها از شما نمیآموزند؛ آن ها از خودشان و دوستانشان نیز میآموزند. در این بخش مثلث یادگیری است که با تشکیل گروههای کوچک این گونه عمل میکند. برای این کار هم می توان از کتاب درسی برای گروهها سؤالی طرح کرد، و هر کس بخواهد صحبت کند، باید ابتدا به نفر قبل پاسخ بدهد. در این صورت آن ها به حرفهای یکدیگر گوش میکنند. شاید دوستشان دیدگاهی داشتهباشد که به ذهن خودشان خطور نکردهاست و با در نظر گرفتن آن بتوانند پیشرفت کنند. مشاهدهی آن هیجانانگیز است.»(19) این ایده را، می توان اندکی هم جلو برد. اگر در کلاس گروههای کوچکی تشکیل دهیم تا در زمینههای متفاوت مهارت کسب کنند، و سپس «دانشآموزان» گروههای مختلف را با هم در یک گروه قرار دهیم تا آن چه را یادگرفتهاند به یکدیگر آموزش بدهند. این روش مسائلی را که در زندگی واقعی پیشمیآید شبیهسازی میکند. هنگامی که هر کس تنها بخشی از اطلاعات لازم را در اختیار داشته باشد، در یک زمان هم آموزگار و هم شاگرد خواهد بود.(20)
- «آموزش فعّال» داشته باشید: یک روش تکراری را روی همه پیاده نکنید. «مربّیان خوب» معتقدند همهی شاگردان میتوانند یاد بگیرند. هم چنین درک میکنند هر کس روش یادگیری منحصر به خودش را دارد. بعضیها بصری هستند. برای بعضیها کار عملی مؤثرتر است. بعضی دیگر با خواندن بهتر میآموزند. پس «مربّی» باید یک روش چندجانبه در پیش بگیرد، چیزی شبیه این: ۲۰دقیقه تدریس کند، پس از آن یک سؤال چندگزینهای پای تخته مطرح کند، از همه بخواهد پاسخ خود را بنویسند و به نوبت پاسخشان را برای همکلاسیشان توضیح بدهند، پس از چند دقیقه رأیگیری کند و ببیند هرکس کدام پاسخ را انتخاب میکند، در آخر از آن ها بخواهد دربارهی انتخابشان توضیح بدهند. این روش را «آموزش فعّال» مینامند.
- هیچگاه تدریس را متوقف نکنید: تدریس را به ساعات کاری محدود نکنید. آموزش مؤثر، به کیفیت رابطهی «مربّی» و شاگرد وابسته است و با اتمام کلاس یا پایان روز کاری خاتمه نمییابد. «مربّیان خوب» تلاش میکنند درگیر ساعات کاری نشوند، چنین برخوردی مانند این است که بگویید: «ساعاتی که در حال تدریس هستیم به شما اهمیّت میدهیم، امّا پس از آن مزاحم نشوید.» یکی از مهمترین لازمههای تدریس، علاقه است.»(21)
نتیجه گیری از مهارت «تدریس»
اما در پایان باید گفت: روشها و مهارت های «تدریس»ی که میدانیم کمترین بازدهی را دارد و هیچ اثری در رفتار فرد ندارد و فقط سطح اطلاعات او را بالا می برد عبارتند از:
- سخنرانی
- روخوانی
- تکرار و تمرین
و از شما به عنوان یک مربّی مسئول و دلسوز خواهش میشود که حتماً در تدریسهای خود آموزشهای مبتنی بر تمرین، کار گروهی، ایفای نقش، کار عملی، بازی و ... را لحاظ کنید.
35 مهارت کلاسداری: مهارت توانایی است که با آموزش و تجربه و تلاش مستمر و تمرین مداوم به دست میآید و هدف از کلاسداری، اثرگذاری مطلوب دینی در حوزه عقاید، اخلاق، احکام و … می باشد. شما با مراجعه به پیوست می توانید 35 مهارت کلاسداری را دریافت فرمایید تا به یادگیری بهتر و ارتقاء معلومات فراگیرنتان کمک کنید. موفق باشید.
- مهارت «پایان»
- مهارت «بازی»
- مهارت «شروع»
- مهارت «تدریس»
- مهارت «نویسندگی»
- مهارت «قصّهگویی»
- مهارت «شعرخوانی»
- شیوه «تنظیم محتوا»
- مهارت «تابلونویسی»
- مهارت «رنگ آمیزی»
- مهارت «فرزندپروری»
- مهارت آموزش «مفاهیم قرآنی»
منابع بيش تر:
روش كلاسداری، احمد طهماسبي
آئين كلاسداری، جيمس دانيل؛ مترجم جمشيد بهروش
آيين تدريس و روش كلاسداری، مهران عليپور مشكاني
فنون كلاسداری(چگونه معلّم موفق باشيم): رابرت دي جيوليو؛ مترجم شهروز جاويدي
هنر معلّمي: ۱۲۰راهكار مهم در تدريس و كلاسداری، [جاني يانگ]، مترجم منصور متين
مديريّت و كلاسداري جذّاب، سي.ام. چارلز؛ ترجمه شاپورامين شايانجهرمي، مرضيه اميني
آن چه هر معلّم بايد بداند.(۶): مديريّت كلاس و كلاسداری، مولف دونا واكر تايلستون؛ مترجمان: ندا نفيسي، علي اسماعيلي
آن چه هر معلّم بايد بداند.(۳): مديريّت كلاس و كلاسداری، مولف دونا واكر تايلستون؛ مترجمان: بهمن ابراهيمي، علي اسماعيلي و صد نکته در کلاسداری
نگارنده: محمدرضا عابدی
پانویس:
(*). فَإِنْ أَحْسَنْتَ فِي تَعْلِيمِ النَّاسِ وَ لَمْ تَخْرَقْ بِهِمْ وَ لَمْ تَضْجَرْ عَلَيْهِمْ زَادَكَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه؛ پس اگر در تعلیم و آموزش آنان نیک بکوشی و برای آنان دروغ نبافی و از(قدر ناشناسی) آنان ملول و دلتنگ نگردی خداوند از فضل خود بر تو زیادتی(از علم و ایمان) را عطا می فرماید.
بحار الأنوار(ط - بيروت)، ج2، ص 46. به نقل از رسالةالحقوق.
- ویلیام راندو(William Rando) مسئول ادارهی پرورش و توسعهی نیروی آموزشی دانشگاه ییل(Yale) که به ۱۵سال اساتید دانشگاه را آموزش داده است.
- یوهود کاپلینسکی(Yoheved Kaplinsky)، از اساتید دپارتمان پیانوی مدرسهی جولیارد(Juilliard).
- ثلاث یوجبن المحبة; حسن الخلق و حسن الرفق و التواضع.(غُرَرُالحِکَم و دُرَرُالکَلِم، عبدالواحد تمیمی آمِدی، به معنای: اندرزهای برتر و سخنان چون دُر، ترجمه انصاری،ص 255)میشل فورمن(Michele Forman)، دبیر تعلیمات اجتماعی دبیرستان مجتمع میدلبری (Middlebury) واقع در ایالت ورمونت(Vermont).
- اچ. مویر(H.Muir)، مدیر آموزش بازاریابی جهانی اس سی جانسون(SC Johnson) واقع در راسین ایالت ویسکانسین(Racine, Wisconsin)
- شش سیگما یک استراتژی تحوّل است که موجب توسعه و گسترش متدهای مدیریتی و نهایتاً حل مشکلات شده و امکان جهش و تحوّل را میدهد. شش سیگما یک نگرش منضبط، داده محرّک و روشی برای حذف عیب ها در هر فرایند آموزشی میباشد. این فرایند از ابتدا تا انتها را در برمی گیرد و شامل همه وسایل و خدمات آموزشی از سوی یک سازمان آموزشی می گردد. در سالهای دهه ۱۹۸۰برای نخستین بار شش سیگما رایج و در اوایل دهه ۱۹۹۰به کار بسته شد و به پرطرفدارترین فلسفه مدیریتی تاریخ تبدیل گشت.
- تام مککارتی(Tom McCarty)، رئیس خدمات مشاورهی دانشگاه موتورولا(Motorola)، با «تدریس» به بزرگسالان به این ضربالمثل قدیمی پی برده است.
- گری گریتس(Gary Grates)، رئیس کارشناسان روابط داخلی جنرال موتورز(General Motors).
- پارکر پالمر(Parker Palmer)، نویسندهی کتاب «شجاعت تدریس»؛ سیاحت چشمانداز درونی زندگی یک معلّم، ۱۹۹۷.
- مایک لون(Mike Leven)، رئیس سابق مهمانخانهی بینالمللی هالیدی و رئیس و مدیرعامل جدید سازمان ثبت آرا در ایالات متحده.
- «شجاعت تدریس»؛ سیاحت چشمانداز درونی زندگی یک معلّم، پارکر پالمر(Parker Palmer)، ۱۹۹۷.
- ویلیام اچ. راستتر(William H.Rastetter)، که پیش از دستیابی به سِمَت مدیرعاملی صنایع داروسازی آیدک(Idec)، در هاروارد و امآیتی «تدریس» کرده است.
- پیامی که کریگ ای. وتراب(Craig E. Weatherup)، رئیس و مدیرعامل کارخانه نوشیدنیسازی پپسی، همواره القا میکند.
- وئل تیشی(Noel Tichy)، استاد دانشگاه کسبوکار میشیگان و نویسندهی کتاب «تدبیر مدیریت؛ چگونه شرکتهای موفق مدیرانی از هر سطح پرورش میدهند، انتشارات کسبوکار هارپر، ۱۹۹۷».
- جین رابرتز(Gene Roberts)، ویراستار با سابقهی مؤسسهی تحقیقات فیلادلفیا و نیویورک تایمز است که هماکنون در دانشگاه مریلند واقع در کالج پارک روزنامهنگاری تدریس میکند. وی در طول ۱۸سال ویراستاری، به پاس مقالاتش ۱۷جایزهی پولیتزر برنده شد.
- لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُوَقِّرْ كَبِیرَنَا وَ یَرْحَمْ صَغِیرَنَا. كافى، ج 2، ص 165و بحارالانوار، ج 72، ص 137.
- مویر(H.Muir)، مدیر آموزش بازاریابی جهانی و مدیر کارآموزی اس سی جانسون(SC Johnson).
- لوی واتکینز(Levi Watkins) جرّاحح بیمارستان جانز هاپکینز(Johns Hopkins) واقع در بالتیمور که جراحی قلب آموزش را میدهد.
- هنگامی که وتراپ -مدیرعامل پپسی- با مدیر کل یکی از ۳۰۰ شعبهی کارخانه ملاقات میکند، توجه خاصی به عباراتی که میشنود نشان میدهد. برای مثال هنگامی که تجزیه و تحلیل بازار محلی را از زبان یک مدیر میشنود، منتظر شنیدن شرح وظایف کلی شرکت یا یک استراتژی جدید است. او از تقلید خوشش نمیآید، در واقع مقصود او این است که مدیر در چهارچوب درست به کسبوکارش فکر کند.
- مرلین ویری(Marilyn Whirry)، دبیر سطح پیشرفتهی پایهی دوازدهم دبیرستان میراکاستا(Mira Costa)، واقع در ساحل منهتن کالیفرنیا و دبیر برگزیدهی کشور امریکا در سال ۲۰۰۰.
- ویلیام راندو(William Rando) مسئول ادارهی پرورش و توسعهی نیروی آموزشی دانشگاه ییل(Yale) که به ۱۵سال اساتید دانشگاه را آموزش داده است.
- یوهود کاپلینسکی(Yoheved Kaplinsky)، از اساتید دپارتمان پیانوی مدرسهی جولیارد(Juilliard).
برگرفته از: fastcompany
پیوست | Size |
---|---|
مهارت ها-مهارت «تدریس» | 821.29 کیلوبایت |